منصوریان در يادداشتی با عنوان شالوده شکنی در پژوهش (منصوریان ، ۱۳۹۲، الف) به مضرات ضعف روششناختی پژوهشها اشاره کرده و گفته است که:" بخش عمدهای از مشکلات مطالعات ما که بازتابش را در نتایج غیرکاربردی میبینیم، ناشی از ضعف روششناختی تحقیقاتی است که انجام میدهیم. ما در بسیاری از موارد در روش تحقیق دچار افراط و تفریط هستیم. به این معنا که یا به سادگی از کنار آن میگذریم، یا آنقدر روش را جدی میگیریم که روش از سطح ابزار فراتر رفته و به هدف تبدیل میشود و در نهایت مانع شناخت ما خواهد شد. به این ترتیب "روش" نقشی وارونه ایفا میکند. ریشه این افراط و تفریط هم ناشی از کمبود و گاه فقدان نگاه فلسفی به روش تحقیق بوده است. زیرا بیآنکه از ماهیت، چیستی و چگونگی روش بپرسیم آن را مسلم و قطعی فرض میکنیم و دلخوشیم که صرفاً با تکیه به آن به نتیجه مطلوب خواهیم رسید. گاهی هم درست برعکس؛ روش و اهمیت آن را نادیده میگیریم و فقط ظاهر آن را حفظ میکنیم و دچار فرمالیسم روشی میشویم."
پیش از پرداختن به تعریفی از روششناسی کیو، اشاره به دلیل نامگذاری روششناسی کیو با علامت کیو (Q )، خالی از لطف نیست. خوشگویانفرد (۱۳۸۶،ص,۱۵) در توجیه نامگذاری روششناسی کیو مینویسد: " در واقع اولین بار در سال ۱۹۳۵، سرگاتفری اچ تامپسون انگلیسی که یک متخصص تحلیل عاملی بود، از حرف Q برای نمایش "همبستگی افراد" استفاده کرد تا آن را از حرف (R) که همبستگی بین متغيرها يا صفات نشان میداد، متمايز سازد. به اين ترتيب، استيفنسون، نیز از حرف Q براي نامگذاری روششناسی خود استفاده کرد زیرا این روششناسی به شناخت ذهنيت ها میپرداخت و هبستگی بین افراد و نه صفات در آن نقش اساسی داشت".
اما اگر بخواهیم از این روششناسی تعریفی ارائه نماییم می توانیم به تعریف خوشگویان فرد اشاره کنیم. در یک تعریف کلی، خوشگویانفرد در تعریف روششناسی کیو به نقل از مک کئون و توماس (۱۹۸۸) مینویسد" روششناسی کیو، فنی است که پژوهشگر را قادر میسازد تا اولا ادراکات و عقاید فردی را شناسایی و طبقهبندی کند و ثانیاّ به دستهبندی گروههای افراد بر اساس ادراکاتشان بپردازد".همچنین دانایی فرد و همکارانش (۱۳۹۲) نیز در معرفی روششناسی کیو مینویسند:"روش شناسی کیو، چارچوبی علمی برای پژوهش درباره ذهنیت افراد و شیوه نگرش آنها به موضوعات گوناگون است". آنها اعتقاد دارند که "این روششناسی بر دیدگاههای ذهنی مشارکت کنندگان در پژوهش تمرکز دارد". در واقع با کمک و استفاده از این روششناسی پژوهشگر قادر خواهد بود تا با استفاده از مراحل تعریف شده در آن، نهایتا ذهنیت افراد و الگوهای تفکری آنان را نسبت به موضوعات مختلف آشکار نماید.
در خصوص نحوهی اجرا و چگونگی بهره گیری از این روش نیز دانایی فرد و همکارانش، چهار مرحله بنیادین در نظر می گیرند که عبارتند از: ۱. طراحی پژوهش، ۲. گردآوری داده ها، ۳.تحلیل عاملی و ۴. تفسیر نتایج (دانایی فرد، حسینی، شیخها،۱۳۹۲). علاقمندانی که می خواهند جزئیات بیشتری در این باره بدانند می توانند به جدیدترين اثر منتشر شده از داناییفرد و همکارانش در این حوزه مراجعه کنند.